سر پل ذهاب کرمانشاه
روستاهای که در سفرهای ایرانگردی خود رفتهام، غرب ایران همیشه برای من عجیب و در عین حال به طرز باورنکردنی جذاب بوده است. با این فکر کولهام را جمع میکنم و راهی کرمانشاه میشوم. حتی تصور تجدید دیدار با مردمان غرب ایران هم برای من ذوق بسیار به همراه دارد. اما این بار مقصد نهایی سفرم را به جای کرمانشاه شهری در نزدیکی آن انتخاب کردم. شهری که در میان اخبار غمانگیز سال پیش بسیار خبرساز بود. سرپل ذهاب را این روزها با زلزله میشناسیم اما من سالهاست کرمانشاه و شهرهای و روستاهای این شهر را با کتیبهها و سنگ نوشتههای باستانی آن میشناسم و سرپل ذهاب در میان این شهرها سوگلی بوده است که حالا ما را به سوی خود میخواند. سرپل ذهاب میتوانست با کتیبهها و سنگنوشتههای خود در میان اخبار ایران حضور پررنگ داشته باشند اما افسوس که خبرسازترین اتفاق سرپل ذهاب فقط زلزله بوده و بس. با من در این سفر کوتاه همراه باشید تا علاوه بر یک ایرانگردی و طبیعتگردی دیگر، سفری به تاریخ ایران داشته باشیم.

آدرس و دسترسی به سرپل ذهاب
از کرمانشاه تا سرپل ذهاب با اتوبوس یک ساعت و نیم راه است. البته این مسیر تاکسی خطی هم دارد که خوب در همانطور که گفتم من در هیچکدام از سفرهای ایرانگردی و طبیعتگردی که داشتهام لذت اتوبوس سواری را با تاکسی عوض نکردهام. بعد از تقریبا دوساعت به سرپل ذهاب رسیدم.
شهر در بدو ورود نشانههای زلزله را به وضوح در خود نگاه داشته است. مردمی که حالا در تلاش برای ساخت خانه دوباره برای خود هستند، آشکارا مرا در خود حل میکنند. سرم در میان کوچهها و خیابانها روی مردمی میچرخد که در میان خرابهها باقی مانده از هیولای طبیعی در حال تلاش برای ساخت زندگی جدید خود هستند. خود را به مسافرخانهای که از تهران رزرو کردهام، میرسانم و بعد از گذاشتن کولهام دوباره راهی شهر میشوم.

نام و نشان سرپل ذهاب
برای همین در میان پیادهروی که در کوچههای سرپل ذهاب داشتم به مردمان این شهر لبخند میزنم و اگر کسی تمایل به صحبت کردن داشت، برای هر زمان که بخواهد با او هم صحبت خواهم شد.
این بار نیز با خانوادهی که در حال ساخت خانه خود بودند و حالا در میان کار استراحت میکردند، همراه شدم. دعوتم کردن که برای چای در کنار آنها بنشینم اما من دوست داشتم برایم از شهرشان بگویند. پدر خانواده که گویی معلم شهر بود برایم از نامهای قدیم سرپل ذهاب گفت. از اینکه تاریخ سرپل ذهاب به مانند کرمانشاه به دوران ساسانیان برمیگردد. برای من از روایتی عجیب و جالب گفت که این شهر به دستور حضرت ادریس بنا شده است.
او که خود اهل مطالعه بود، برایم گفت که در کتاب مقدس زردتشتیان به این شهر اشاره شده است. بعدها این موضوع را سرچ کردم و روایت به این شکل بود که حضرت ادریس صد شهر بنا کرده که کوچکترین آنها ذهاب بود. طبق تفسیر اوستا ذهاب کلمهای اوستایی است که به صورت «زرزازاو» در کتاب به آن اشاره شده است. این کلمه شامل سه قسمت است که «زر» به معنی طلا، «زا» به معنی زاییدن و زاییده شده و بخش آخر «زاو» به معنی منطقه ذهاب است و در کل به معنی منطقه زرخیر است.
پدر خانواده برایم تعریف کرد که پدربزرگش به او گفته شهر در زمان آبادانی خود رودهای بسیاری داشته و یکی از این رودها به نام ذهاب معروف بود و شاید نام این شهر به آن رود هم مربوط بوده باشد اما خودش به روایتی که دراوستا اشاره شده، بیشتراعتقاد داشت.
حالا میدانستم سرپل ذهاب علاوه بر کتیبه مشهوری ذوق دیدنش مرا تا به اینجا کشانده تاریخ طولانی در خود پنهان کرده است. نامهای که هر کدام از تاریخ آن زمان صحبت میکرد. از کنار این خانواده برخاستم و به پیادهروی ادامه دادم. شاید اگر با تورهای ایرانگردی یا طبیعتگردی که به سمت کرمانشاه میآیند همراه میشدم اطلاعات دقیقترو جامعتری کسب میکردم اما حالا میدانم در یکی از کوچههای سرپل ذهاب معلمی وجود دارد که بیش از هر راهنمای ایرانگردی به تاریخ شهرش علاقه دارد.
Comments
Post a Comment